گیسوی بلند تو ، وقتی که پریشان است
شبهای درازی چون ، شبهای زمستان است
گوشت ز پس گیسو ، افتاده غریب آنجا
بی جرم و گناه انگار در گوشه زندان است
انگارکه زندانی ، تعبیر قشنگی نیست
در پیچ و خم زلفت در حلقه مستان است
لبخند نزن بس کن ، کشتی همه را آخر
دندان و دهان تو ، چون قند به قندان است
عطر تن تو هر بار ، هوش از سر من برده
چون مشک و گلابی که از قمصر کاشان است
دامی است لب سرخت تیز است سر ابروت
باید که مراقب بود چون چاقوی زنجان است
دیدار تو شیرین است ، دوری ز تو بیماری
یک لحظه کنار تو یک دوره درمان است
دی ماه 92
21:08