خدیجه بود همیشه قرار پیغمبر
به روز های خزانی بهار پیغمبر
همان مجلله بانوی روشن مکه
که شد ستاره ی شبهای تار پیغمبر
اگر چه بود به ثروت زبانزد این بانو
تمام هستی او شد نثار پیغمبر
به کوچه گر چه اهانت به مصطفی کردند
درون خانه کسی بود یار پیغمبر
دل رسول خدا با خدیجه محکم بود
اگر چه بود علی ذوالفقار پیغمبر
کجا مقام کسی میرسد به این حد که
به او سلام کند کردگار پیغمبر
سه سال سخت و نفسگیر شعب بو طالب
کشید یکتنه بر دوش بار پیغمبر
همین که رفت دل فاطمه شکست از غم
همین که رفت گره خورد کار پیغمبر
وصیتش شده جای کفن به پیراهن
کفن نداشت خلاصه نگار پیغمبر
دوباره طی زمان ، بوریا، تب مقتل
دوباره گریه ربود اختیار پیغمبر
رسید ناله انابن خدیجه الکبری
دوباره خورد به مقتل گذار پیغمبر
رسید و دید که شاهی ز صدر زین افتاد
سر حسین جدا شد کنار پیغمبر
تیر ماه 93- سید حجت