شبیه قطره ی باران چکید و دریا شد
دلش به وسعت هفت اسمان بالا شد
اگر چه بود غلامی سیاه در ظاهر
رسید کرببلا ، روسفید زهرا شد
به دستهای ابوذر اگر چه شد آزاد
رسید “جون” به جایی که عرش پیما شد
به خاک بوس قدمهای زینب کبری
به عرش رفت برای خودش مسیحا شد
کنار سفره به ته مانده ها دلش خوش بود
به کاسه لیسی ظرف حسین آقا شد
شنیده ایم که هر چیز کهنه اش خوب است
خم شراب نود ساله کربلا وا شد*
نگاه کرد غریبی حضرت ارباب
برای یاری مولای خود مهیا شد
ز رنگ و بوی خودش گر چه او خجالت داشت
نشست روی زمین غرق در تمنا شد
همین که رفت برای وداع با زنها
درون خیمه ی اطفال شور و غوغا شد*
دلاورانه برای حسين می جنگید
اگر چه پیر ولی آیه ی فتحنا شد
و درد های دلش در غریبی زینب
به ضربه ضربه ی شمشیرها مداوا شد
گمان نداشت بیاید کسی به بالینش
حسین آمد و او سر بلند دنیا شد
و با دعای حسین است که پس از ده روز
تنش سفید تر از دستهای موسی شد
امان از آن دم آخر که سید الشهدا
میان آنهمه لشکر غریب و تنها شد
به روی پیکر پاکش ، سنان و نیزه و تیر
هزار و نهصد و پنجاه و یک معما شد
رسید شمر و زمین و زمان به هم می ریخت
بلند ناله ی زینب به واحسینا شد
برای غارت پیراهن و عبا و زره
کنار پیکر ارباب “جون” دعوا شد
*وسیله الدارین فی اصحاب الحسین ص 115
مرداد 93
سید حجت